سهجانبهگرايي يكي از ابزارهاي مهم تأثيرگذراي بر سياستگذاريها در سطح ملي است تا فضا براي تأسيس و رشد بنگاههاي پايدار بيش از پيش فراهم شود. اما سهجانبهگرايي چيست و راز و رمز موفقيت در آنها كدام است؟ مقالهي «سهجانبهگرايي، كارفرمايان و تشكلهاي آنان» كه برگردان قسمت چهارم آن در ادامه تقديم ميشود، به همين مسائل پرداخته است.
گفتني است اين مقاله را جناب آقاي سريان دو سيلوا يكي از كارشناسان ارشد سازمان بينالمللي كار در امور كارفرمايي نوشته و در سال 1997 از سوي «دفتر فعاليتهاي كارفرمايي» (دفكا) آن سازمان منتشر شده است.
از رابطان خبري تشكلها و نيز از تمام كساني كه خلاصهي اين مطلب از طريق ايميل خدمتشان تقديم ميشود انتظار ميرود مسؤلان تشكلهاي كارفرمايي متبوع خود رااز انتشار اين جزوهي با ارزش مطلع سازند. براي دستيابي به برگردان قسمتها قبلي، لينكهاي مربوطه را، كه در ادامه تقديم شده، كليك فرماييد. اما برگردان اين قسمت:
شرايط حضور كارآمد در سهجانبهگرايي
تشكلهاي كارفرمايي فقط هنگامي ميتوانند نقش خود را ايفا كنند و در سهجانبهگرايي حضور كارآمد داشته باشند كه بعضي پيششرطها محقق شده باشد.
اول، كارفرمايان بايد متحد شوند و تشكل آنان منافع كارفرمايي را نمايندگي كند. اگر كارفرمايان منفرد در پي تأثير گذاري بر سياست و قانونگذاري باشند كارآمدي كمي خواهد داشت. اگر تشكل كارفرمايي به شكل مناسب نمايندگي نداشته باشد، نظراتش ناديده گرفته خواهد شد، زيرا اين نظرات بازتاب نظرات و دغدغههاي كارفرمايان به مثابه يك كل تلقي نميشود.
دوم، تشكل بايد به نحو احسنن «حرفهاي گرا» [1] باشد – بايد ابزارهاي لازم (كاركنان، دانش، و مهارت) براي اتخاذ مواضع، حمايت و اعلام آنها را داشته باشد. براي «حرفهايگرا» بودن، سطح عالياي از مهارت و ظرفيت لازم است. اين الزامها همچنين براي اينكه يك تشكل از طريق ارتقاي عضويت احراز نمايندگي كند نيز لازم هستند. در دموكراسيها، برخلاف تشكلهاي كارگري، بر مبناي تأثيري كه تشكلها روي آراء ميتوانند بگذارند، به تشكلهاي كارفرمايي گوش نميدهند يا، به خصوص سياستمدران، به آنها توجه نميكنند. بنا بر اين تشكلهاي كارفرمايي در چنين كشورهايي بايد حرفهايگرايي و نمايندگي خودشان را بايد عمق بدهند، هرچند بيترديد روي ارتباطات سياسي آنها (مانند ارتباط اتحاديهها) حساب ميكنند.
سوم، سياستها نيروي كاري و اجتماعي، مانند سياستهاي اقتصادي، بايد بر مبناي واقعيتهاي مربوطه صورتبندي شوند. در نتيجه، تشكلهاي كارفرمايي بايد قادر باشند از مواضع خود با دادهها و اطلاعات مربوطه حمايت كنند، كه فقط هنگامي ممكن ميشود كه آن تشكل ظرفيت جستجو و گردآوري اطلاعات را داشته باشد. اين امر نه فقط براي تأثير گذاري بر دو طرف ديگر اهميت دارد، بلكه همچنين براي جذب حمايت افكار عمومي از مواضع آن تشكل نسبت به موضوع مفروض نيز بسيار با اهميت است.
چهارم، روابط دو جانبه با نمايندگيهاي كارگران دستيابي به اجماع بر سر هدفهاي ملي، روش دستيابي به اين هدفها، و موضوعهاي مرتبط با نيروي كار را كه از طريق سهجانبهگرايي مورد بررسي قرار ميگيرند، ممكن ميسازد.
پنجم، بعضي از كارآييهاي يك تكشل كارفرمايي عبارتند از:
- توانايي برآورد و تأثيرگذاري بر فضاي بيروني، كه مستلزم تلاش دستهجمعي در ميان اعضاء، كاركنان و هيأت سياسي است
- شناسايي و تدارك خدمات مورد نياز اعضاء
- سرمايهگذاري روي كاركنان (يعني استخدام ، تربيت و توسعهي مناسب) براي تضمين كاركان با مهارت/پروفشنال
- تهيه اطلاعات به هنگام، تحقيقي و تحليلي، داشتن دانش و كاربرد آن.