تمام كساني كه در «كارگاه آموزشي توانمند سازي كانون عالي انجمنهاي صنفي كارفرمايي ايران» شركت كردهبودند، اين تمثيل راجن مهروترا، مدرس اين كارگاه را هرگز فراموش نخواهند كرد. اين كارشناس ارشد «سازمان بينالمللي كار» در فعاليتهاي كارفرمايي، تشكلهاي كارفرمايي را به كلوپهاي فقير افراد ثروتمند تشبيه كرد و در ادامه افزود كه تشكلهاي كارگري، كلوپ ثروتمند افراد فقير است. دليل آن روشن است: تعداد كارفرمايان از كارگران به مراتب كمتر است و در حاليكه تقريباً تمام كارگران در سنديكاهاي خود متشكل ميشوند و سهم هر چند اندك حق عضويت خود را ميپردازند، و در نتيجه، سنديكاهاي آنان به كلوپهاي ثروتمند بدل ميشود، كارفرمايان وقت يا علاقهاي به عضويت در تشكلهاي كارفرمايي ندارند و حتي اگر عضو شوند(بقيهي جمله را حدس بزنيد!).
هدف از برگزاري كارگاه آموزشي توانمند سازي كانون عالي، كه روزهاي چهارشنبه و پنجشنبه 29 و 30 تير ماه 1384، در سالن اجتماعات دبيرخانهي انجمن شركتهاي ساختماني در تهران برگزارشد، «تقويت كانون عالي در اجراي برنامهي عمل استراتژيك در سه سال آينده براي دستيابي به هدفهايش» بود. مهروترا در گزارش جامع و خواندني خود از اين كارگاه آموزشي خاطر نشان ساختهاست كه «اين كارگاه آموزشي به نحوي طراحي شد تا شركت كنندگان در آن را قادر سازد تا با واقعيتهاي جاري و توقعات نوظهور ذينفعان كانون عالي دست و پنجه نرم كنند».
تجربهي حضور در اين كارگاه آموزشي از جنسي نيست كه بتوان در قالب كلمات آن را به كساني منتقل كرد كه شانس مشاركت در اين كارگاه را نيافتند. از همين رو، «پيام كارفرمايان» در پايان آن كارگاه فراموش نشدني با راجن مهروترا گفتگويي انجام داد كه گزارش آن در پي ارايه شده است.
مهروترا در گفتگوي خود به «ميثاق جهاني» نيز اشاره كردهاست. «ميثاق جهاني» مجموعهي ده اصل است كه در سال 1999 از سوي كوفي عنان دبيركل سازمان ملل متحد به شركتهاي تجاري در سطح جهان پيشنهاد شد و به «ده اصل» يا «اصول جهاني» معروف شدهاند. در همين شمارهي نشريه، گزارش كوتاهي در مورد اين ميثاق به چاپ رسيدهاست. پايبندي كارفرمايان ايراني به اصول دهگانهي اين ميثاق ميتواند به ارتقاء مشروعيت اين طبقهي اجتماعي مدد برساند.
- راجن مهروترا كارشناس ارشد سازمان بينالمللي كار در فعاليتهاي كارفرمايي
با توجه به تجربههايي كه به عنوان يك متخصص ارشد فعاليتهاي كارفرمايي از همكاري با تشكلهاي كارفرمايي در كشورهايي مانند هند، بنگلادش و ايران داريد، مهمترين مشكلات تشكلهاي كارفرمايي ايراني را چه ميدانيد؟
تشكلهاي كارفرمايي در ايران جوان هستند. كانون عالي انجمنهاي صنفي كارفرمايي ايران فقط 6 سال سابقه دارد. بنا بر اين، يكي از مشكلات عمدهي كانون عالي اين است كه چگونه ميتواند انجمنها و كانونهاي عضو را در فعاليتهاي خود مشاركت دهد.
مسألهي دوم اين است كه بخش زيادي از بنگاههاي اقتصادي ايران در اختيار دولت است و اين امر البته ريشههاي تاريخي دارد و هر نوع تغييري در اين عرصه به زمان نياز خواهدداشت. بنا بر اين، تعداد كارفرمايان بخش خصوصي در ايران زياد نيست.
واقعيت اين است كه در جهان جهانيشونده، تجارت بينالمللي رشد خواهد كرد، و به ويژه، با توجه به اينكه ايران نيز اخيراً به عنوان عضو ناظر سازمان جهاني تجارت پذيرفته شدهاست، اولويت تشكلهاي كارفرمايي اين خواهد بود كه چگونه ميتوانند در داخل كشور توازن بين دولت و سنديكاهاي موجود را حفظ كنند، به نحوي كه خدمات و كالاهايي را كه در ايران توليد ميكنند، بر مبناي قيمتهاي جهاني و نيز از نظر كيفيت قابل رقابت باشند.
در اين صورت ميتوان پرسيد كه به نظر شما مهمترين مشكل كارفرمايان ايراني در توليد كالاها و خدمات رقابتي چيست؟
در محيط رقابتي امروز قيمت و كيفيت تنها عامل رقابتي شدن محصول محسوب نميشوند. عنصر مهم ديگري كه مورد نياز است، ارايهي به موقع خدمات و خدمات پس از فروش مناسب است. به همين خاطر بنگاهها بايد بتوانند با مشتريان خود رابطهي درستي برقرار سازند. در دنياي امروز رابطه با مشتري يك رابطهي مشاركتي است و در اين نوع رابطه اگر طرف مقابل سود نكند به اين رابطه ادامه نخواهد داد و محصولات آن بنگاه را نخواهد خريد، چرا كه مشتري گزينههاي زيادي در مقابل خود دارد.
امروزه فناوري اطلاعات با چنان سرعت سرسامآوري رشد ميكند كه براي بنگاه تبعات فراواني در پي خواهد داشت. با بهرهگيري از اين فناوري مشتري ميتواند از طريق پست الكترونيكي سفارش محصول بدهد و به اين ترتيب زمان انجام كارها به صفر رسيده است. مشكلات ناشي از تبعات رشد سرسامآور فناوري اطلاعات منحصر به بنگاههاي ايراني نميشود، تمام بنگاهها در سطح جهان با اين مشكلات مواجه هستند. در نتيجه، مديران بنگاهها ناگزيرند كاركنان خود را با فناوري اطلاعات آشنا سازند و آنان را آموزش دهند و اطلاعات آنان را در اين زمينه روزآمد نگهدارند تا بتوانند به درخواستهاي مشتريان بيدرنگ پاسخ دهند.
البته ممكن است در محيط داخلي و ملي نياز به تحولات ساختاري براي انطباق با استانداردهاي جهاني در اين زمينه زياد احساس نشود، به اين خاطر كه در فضاي داخلي حق انتخاب مشتري زياد نباشد، اما يك خريدار بينالمللي گزينههاي فراواني دارد.
با اين همه بايد اذعان كنم در 5 سال گذشته كه سفرهاي متعددي به ايران داشتهام و در كنفرانسهاي گوناگون شركت كردهام دريافتهام كه كيفيت ارايه مطالب از طريق يارانه و ابزارهاي چند رسانهاي ارتقاء يافتهاست. اين امر نشان ميدهد كه سواد كامپيوتري در ايران رشد ميكند كه گام مهمي محسوب ميشود.
با اين همه، به نظر ميرسد ملت ما از سرعت رشد خود، حتي در مقايسه با برخي از كشورهاي همسايه راضي نيست. به نظر ميرسد قوانين دست و پا گير، نحوهي حكمراني و فقدان تجربهي تشكلهاي كارفرمايي برخي از موانع توسعهي مورد انتظار ملت ايران است.
من مايل نيستم در اين مورد به قضاوت بپردازم. هر كشوري تاريخ خاص خودش را دارد. انقلاب در ايران تحولاتي را در نحوهي عملكرد كشور به وجود آورد و مردم ايران نيز در زمان وقوع انقلاب از آن استقبال كردند. اين تحولات دستاوردهاي مثبت خاص خودش را در پي داشت، اما در عين حال به يك وضعيت انحصاري انجاميد و بنگاههاي تجاري بزرگ در اختيار دولت قرار گرفت. از نظر مفهومي اين مسأله اشكالي ندارد. اما مهم اين است كه بتوان تضمين كرد در شرايط انحصاري نيز رقابتپذيري بنگاهها همچنان حفظ ميشود و مقرون به صرفگي و آگاهي از كيفيت در سطح مناسبي باقي ميماند.
در سطح جهان دريافتهاند كه از منظر مصرفكننده، رقابت، يك ارزش است و برتري دارد. در تجارت بينالمللي نيز خريدار با گزينههاي فراواني مواجه است. در نتيجه، آنچه كه بايد تضمين شود اين است كه محصولات با كيفيت توليد ميشوند و از نظر قيمت نيز رقابتي هستند. در اين زمينه در ايران نيز گامهاي مهمي برداشته شدهاست. به عنوان نمونه، احداث فرودگاه جديد در تهران جريان ترافيك هوايي وسيعتري را تسهيل ميكند، اما امكانات ديگري مثل هتلداري و ميزباني، از منظر يك مسافر خارجي نيز، بايد بهبود يابد.
در صحبتهاي خود به انقلاب در ايران اشاره كرديد. در جريان اين انقلاب، مردم همزمان با تهاجم عليه حكومت وقت به كارفرمايان نيز به عنوان يك طبقه حمله كردند و همين امر سبب شد تا پروندهي بخش خصوصي در ايران براي سالها بسته شود و انحصارات دولتي گسترش يابد. ربع قرن پس از پيروزي انقلاب، و در مجلس اصلاحات نيز برخي از نمايندگان اصلاح طلب به كارفرمايان صفت «زالوصفت» ميدادند. اين واقعيتها حاكي از آن است كه طبقهي كارفرمايان نزد افكار عمومي مشروعيت كافي كسب نكردهاست. اگر قرار باشد بخش خصوصي در ايران توسعه پيدا كند، كارفرمايان نياز به ارتقاء مشروعيت خود دارند. در اين زمينه تشكلهاي كارفرمايي چه نقشي ميتوانند ايفاء كنند؟
نكاتي كه مطرح كرديد قابل قبول است. متأسفانه هميشه اين تضاد طبقاتي وجود داشتهاست. اين تصور در همه جا وجود دارد كه كارفرمايان منافع طبقهي كارگر را تأمين نميكنند، بلكه به فكر منافع خودشان هستند.
نظريه ماركسيستي در چارچوب انتقال مالكيت به اين مسأله فكر ميكرد. هر كشوري نيز تاريخي دارد كه نميتوان آن را پاك كرد. كارفرمايان بايد اين مسأله را درك كنند. اما لازم است براي افكار عمومي توضيح دهند كه فعاليتهاي آنان اشتغال ايجاد ميكند و در گسترش اشتغال نقش عمدهاي بر عهدهي كارفرمايان است.
از نظر اخلاقي مانعي بر سر راه كسب سود از فعاليتهاي اقتصادي وجود ندارد، اما شفافيت نيز بايد حاكم باشد. بايد منافع تمام ذينفعان ديگر نيز مورد توجه قرار بگيرد. كاركنان بنگاه، مصرفكننده، نهادهاي مالي، جامعه و محيط زيست همه از جملهي ذينفعان محسوب ميشوند كه منافع آنان نيز بايد مورد توجه قرار بگيرد.
كارفرمايان به شكل سنتي اين كارها را انجام ميدادند. مثلاً مدرسه ميساختند. به بيمارستانها كمك ميكردند. وجوهي را به مساجد ميپرداختند. اين كارها بسيار حياتي است و بايد سياستي بر بنگاه حاكم باشد تا اين نوع كمكها را ترويج و تبليغ كند و به اطلاع مردم برساند.
ما در سازمان بينالمللي كار به تشكلهاي كارفرمايي ميگوييم كه به اعضاء خودشان بحث مشاركت داوطلبانه در برنامههاي «ميثاق جهاني» را ترويج كنند و در اين زمينه به سازمان ملل متحد بپيوندند.
«ميثاق جهاني» ناظر بر چهار عرصهي عام است. يكي از اين عرصهها اين است كه بنگاههاي تجاري به حقوق بشر و به حقوق تمام كساني كه با آنان سر و كار دارند احترام بگذارند. عرصهي دوم اين است كه بنگاهها به مقاولهنامههاي سازمان بينالمللي كار در مورد حقوق بنيادين كار، آزادي تشكلها و مذاكرهي دستهجمعي، عدم استفاده از نيروي كار كودكان و عدم استفاده از كار اجباري احترام بگذارند و بين افراد بر اساس جنسيت، مذهب، رنگ، نژاد و قوميت تبعيض قائل نشوند.
عرصهي ديگري كه «ميثاق جهاني» به آن توجه كرده، حفظ محيط زيست است. بنگاهها در زمينهي حفظ محيط زيست مسؤليتهايي دارند كه بايد به آنها توجه كنند.
عرصهي ديگري كه سال گذشته به «ميثاق جهاني» افزوده شد، پايبندي به اصولي است كه مانع از فساد ميشود. به عنوان نمونه، يك بنگاه براي انعقاد يك قرارداد نبايد رشوه بدهد. براي بنگاهها بسيار حياتي است كه با شفافيت عمل كنند. به ويژه در فضايي كه به كارفرمايان مظنون است، آنان بايد به اين نكات توجه بيشتري داشتهباشند.
بايد درك كنيم كه در هر كشور قدرت سياسي وجود دارد كه هميشه بايد بتواند حرف خودش را بزند و كارفرمايان اساساً بايد خطاب به قدرت سياسي هدفهاي خودشان را توضيح دهند.
بنگاهها و تشكلهاي كارفرمايي بايد بتوانند براي قدرت سياسي توضيح دهند كه هدفهاي آنها با هدفهاي قدرت سياسي مغايرتي ندارد و هدف كارفرما اين است كه ارزش افزوده و ثروت توليد كند و در فرايند ايجاد ثروت و ارزش افزودهاست كه اشتغال مولد نيز ايجاد ميشود و تمام اين فرايندها به نفع شهروندان خواهد بود.
سازمان بينالمللي كارفرمايان سندي با عنوان «كد رفتار» منتشر كردهاست. امروزه بسياري از بنگاهها و مؤسسات حرفهاي و انجمنهاي آنها، كد اتيكز يا آئيننامهي اخلاق دارند. آيا رعايت كد اتيكز نميتواند به ارتقاء مشروعيت كارفرمايان مدد برساند؟
هم كد رفتار و هم كد اتيكز، هر دو خوب هستند و نيت خيرخواهانهي يك بنگاه يا يك تشكل كارفرمايي را نشان ميدهد. اما به ساز و كارهايي نياز است تا رعايت اين كدها را تضمين كند. اگر بنگاه يا عضوي آن كدها را رعايت نكرد، انجمن چه ميتواند بكند؟
ميتواند آن عضو را از انجمن اخراج كند. به عنوان نمونه، در كد اتيكز انجمن داروسازان ژنريك اين مسأله تصريح شده است.
داروسازي و پزشكي وضعيت خاصي دارند. پزشكان نيز كد اتيكز دارند.
آيا انجمنهاي كارفرمايي نميتوانند كد اتيكز داشتهباشند و اگر عضوي آن را رعايت نكرد از انجمن اخراج شود؟
در بحث مربوط به «مسؤليتهاي اجتماعي شركتها» اين مسائل مطرح شده است.
«پيام كارفرمايان» در اختيار هيأت مديرهي تمام تشكلهاي كارفرمايي ايران گذاشته ميشود. به عنوان يك متخصص ارشد امور كارفرمايي به آنان چه توصيههايي داريد تا وظايف خودشان را بهتر انجام دهند؟
من متخصص نيستم. يك فرد عادي مثل هر يك از شما هستم. تنها چيزي كه ميتوانم بگويم اين است كه كارفرمايان ايراني در كانون عالي انجمنهاي صنفي كارفرمايي ايران نماينده دارند. آنان بايد تضمين كنند كه پيام آنان شنيده ميشود و دولت و سنديكاهاي كارگري، و به طور كلي، جامعه پيام آنان را ميشنود. كارفرمايان بايد بتوانند سخنان و مواضع و نظرات خود را به گوش مردم برسانند. براي رسيدن به اين هدف بايد با مردم، با دولت و با سنديكاهاي كارگري تعامل دائمي وجود داشته باشد. تشكلهاي كارفرمايي از طريق اطلاع رساني در مورد فعاليتهاي خود بايد مردم را نسبت به نقش مثبتي كه ايفاء ميكنند آگاه سازند. در بسياري از مواقع فقدان اطلاعات سبب بروز سوءتفاهم ميشود. تشكلهاي كارفرمايي به يك تلاش برنامهريزي شده براي اطلاعرساني به مردم نياز دارند تا آنان را نسبت به اصولي كه به آنها معتقد هستند آگاه سازند و به مردم نشان دهند كه از طريق بنگاههاي عضو اين تشكلها، اصول خود را محقق ميسازند.
ميتوانيد بگوئيد اصول كارفرمايي چيست؟ آيا اساساً ميتوان براي مسؤليت «كارفرمايي» اصولي تدوين كرد؟
همين الان شما خودتان در مورد كد اتيكز صحبت كرديد كه بايد تدوين شود و اجراي آنها نيز بايد تضمين شود.
اما «كد اتيكز» «اصل» نيست. «اصل» يا «پرنسيپ» عقيدهاي است كه درستي آن، بداهتاً ادراك ميشود و نميتوان درستي آن را استدلال كرد. اين «اصول» مبناي استدلالهاي بعدي قرار ميگيرند. كد اتيكز نيز بر مبناي «اصول» تدوين ميشوند. آيا ميتوان گفت ارجح دانستن منافع مشتريان به منافع بنگاه «اصل» كارفرمايي است؟
طبيعتاً براي هر يك از طرفين بايد سهمي را در نظر گرفت. نميتوانيم بگوئيم براي سهامداران سهم مهمتري قائل نباشيم. به علاوه، سهم ذينفعان از اين بنگاه به بنگاه ديگر متفاوت است، چرا كه برخي از مشاغل و بنگاهها بسيار سرمايهبر هستند.
«اصولي» كه شما مطرح ميكنيد چيست؟
شفافيت يكي از اصول كارفرمايي است. كارفرمايان بايد امور تجاري خودشان را با شفافيت ارايه دهند. «مسؤليت اجتماعي شركتها» نيز از جملهي «اصول» محسوب ميشوند. مسؤليت اجتماعي دقيقاً همان چيزي است كه در بارهاش داريم صحبت ميكنيم. اين مسؤليت شامل رعايت حقوق بشر، مراقبت از محيط زيست، رسيدگي به مسأله فساد، رعايت حقوق بنيادين كار، همه در مفهوم «مسؤليت اجتماعي شركتها» مندرج است.
به نظر شما رابطهي تشكلهاي كارفرمايي با احزاب سياسي و با قدرت سياسي چگونه بايد تنظيم شود؟
بيشتر تشكلهاي كارفرمايي سعي ميكنند در فعاليت احزاب سياسي درگير نشوند. علتش اين است كه تشكلهاي كارفرمايي با دولتها، و نه لزوماً با احزاب سياسي سر و كار دارند. احزاب سياسي ممكن است انتخاب شوند و در دولت باشند و ممكن است انتخاب نشوند.
كاري كه يك تشكل كارفرمايي بايد انجام دهد اين است كه حرف حساب خودش را بزند و به جاي آنكه وفاداري خودش را در اختيار يك حزب سياسي بگذارد، بايد راجع به هدفهاي خودش سخن بگويد.
طبيعي است كه دولتها از احزاب سياسي تشكيل ميشوند و احزابي كه به قدرت ميرسند تصميمهايي ميگيرند كه بر سازوكارهاي تجاري تأثير خواهند گذاشت. اما نقش تشكل كارفرمايي در مرحلهي اول اين است كه از منافع اعضاء خود دفاع كند. براي دفاع از منافع اعضاء خود نياز به تحقيقات دارد. بايد اطلاعات جمعآوري كند و بر اساس آنها حرف حساب خودش را بيان كند و توضيح دهد كه چه سياستهايي به نفع صنعت هستند و چه سياستهايي ميتوانند مانع رشد تجارت و صنعت شوند. اين راهي است كه بيشتر تشكلهاي كارفرمايي در سطح جهان پيمودهاند.
شما در كارگاه آموزشي تمثيل زيبايي را مطرح كرديد و خاطر نشان ساختيد كه تشكلهاي كارفرمايي «باشگاه فقير ثروتمندان»، و سنديكاهاي كارگري «باشگاه ثروتمند فقيران» است. ظاهراً در تشكلهاي كارفرمايي افراد ثروتمندي عضو هستند اما اين تشكلها واقعاً فقيرند و در حاليكه كارفرمايان نميتوانند از طريق تظاهرات خياباني و اعتصاب پيام خود را به جامعه منتقل كنند، چه راهكارهايي را بايد در پيش بگيرند؟
كانونهاي كارفرمايي واقعاً كلوپهاي فقير افراد ثروتمند هستند. نظر من هميشه همين بودهاست. علت اين است كه كارفرماي منفرد از سود ناشي از فعاليتهاي تجاري و اقتصاي خود به سازمان كمك ميكند، اما اين طور نيست كه تمام كارفرمايان عضو سازمان شوند. در نتيجه، منابع مالي يك سازمان كارفرمايي هميشه محدود است. در حاليكه تعداد اعضاء سنديكاهاي كارگري بسيار زيادتر است و هر چند سهمي كه به عنوان حق عضويت ميپردازند ناچيز است، اما، سنديكاهاي كارگري به كلوپ ثروتمند افراد فقير تبديل ميشود.
كارفرمايان بايد از كارگران ياد بگيرند. تمام كارگران عضو اتحاديهي خودشان ميشوند، در حاليكه كارفرمايان اين كار را نميكنند. ضرورت دارد كه تشكلهاي كارفرمايي كاري كنند كه كارفرمايان، عضويت در تشكلهاي كارفرمايي را بپذيرند و حق عضويت پرداخت كنند. اين امر مسؤليتهايي را بر عهدهي تشكلهاي كارفرمايي ميگذارد تا خدمات با كيفيتي براي اعضاء تعريف كنند و به آنان ارايه دهند. در غير اين صورت، كارفرمايان منفرد حاضر به عضويت در تشكلهاي كارفرمايي نخواهند شد.
تشكلهاي كارفرمايي براي رساندن پيام خود به گوش دولت و جامعه بايد نشرياتي منتشر كنند. همان كاري كه شما ميكنيد. اما اين نشريات بايد بتوانند جامعهي هدف خودشان را مخاطب قرار دهند و مطالب اين نشريات بايد براي جمعيت مخاطب جذاب باشد. پيامها بايد موجز و مشخص و مبتني بر دادههاي واقعي، آمار و ارقام درست باشد.
تشكلهاي كارفرمايي بايد اين نشريات را در شمارگان گسترده منتشر كنند و در عين حال بايد اين مسأله را مورد توجه قرار دهند كه اين نشريات تا چه اندازه مؤثر بودهاند و آيا افرادي كه آنها را دريافت ميكنند، مطالب آن را ميخوانند يا نه؟
در ايران نيز، احتمالاً مانند كشورهاي ديگر، تشكلهاي سراسري ديگري نيز فعاليت دارند كه هدفهاي خاصي را براي خود تعريف كردهاند، با اين همه، اعضاء اين تشكلها نيز كارفرما هستند. كنفدراسيون صنعت ايران، اتاق بازرگاني، صنايع و معادن، خانههاي صنعت و معدن و تشكلهاي ديگري از اين دست در ايران فعاليت دارند كه اعضاء انجمنهاي عضو آنها كارفرما هستند. اخيراًكانون عالي انجمنهاي صنفي كارفرمايي ايران دست به ابتكاري زدهاست تا تمام اين تشكلها امور كارفرمايي را در چارچوب يك منشور اتحاد عمل انجام دهند. تجربههاي شما در اين زمينه چه ميگويد؟
اتفاقي كه معمولاً رخ ميدهد اين است كه هر تشكل كارفرمايي با ابتكار خودش و براي تحقق هدفهاي خاص خودش تأسيس ميشود.
در اين عرصه، اتاقهاي بازرگاني در تمام كشورها قديميترين تشكلها هستند و اين اتاقها گرايش به امور بازرگاني دارند. بعد از آنها تشكلهاي توليدكنندگان به وجود آمد. تشكلهاي كارفرمايي كه با وزارت كار سر و كار دارند و عمدهترين مسائل آنان رسيدگي به امور كار است، در طول زمان در كشورهاي ديگر تأسيس شدند.
آنچه كه براي سازمانهاي ملي كارفرمايي اساسي است اين است كه بدانند هنگامي كه با وزارت كار صحبت ميكنند، صداي كارفرمايان هستند. به همين خاطر بايد بدانند كه خواستههاي ساير تشكلهاي كارفرمايي را در عرصهي مديريت نيروي كار نيز بايد نمايندگي كنند. بنا بر اين، شرط موفقيت يك سازمان ملي و كشوري كارفرمايي اين است كه عملكردش مبتني بر دانش باشد و خدماتش نيز بايد با بهترين كيفيت عرضه شود. تنها پاسخي كه ميتوان به اين مسأله داد همين است.